جدول جو
جدول جو

معنی نان کلاغ - جستجوی لغت در جدول جو

نان کلاغ
پنیرک، گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، توله، خبّازی، نخیلک
تصویری از نان کلاغ
تصویر نان کلاغ
فرهنگ فارسی عمید
نان کلاغ
(نِ کَ)
رستنی باشد که در زمین های نمناک روید و آن را به عربی خبزالغراب گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرا). نام رستنی که در زمین نمناک بهم رسد. (ناظم الاطباء). نام گیاهی است دوائی و خوراکی که روی زمین پهن می شود و ثمرش مانند دکمه است و نام های دیگرش خبازی و انجیلک است. (فرهنگ نظام). گیاهی است دوائی که تخم آن را بر نان پاشند و بر زمین نمناک روید، کلاغ آن را دوست دارد. (آنندراج). گیاهی است که تخم آن را بر نان پاشند آن را زاغ دوست دارد به همین جهت نان کلاغ نامند. (غیاث اللغات) (از فرهنگ رشیدی) (از بهار عجم). رقمه. (منتهی الارب). خبازی. پنیرک:
باغبان گر بزندبانگ بباغ
قرص انجیر شود نان کلاغ.
جامی (از آنندراج).
پیش کسی که دیده به خال لب تو دوخت
نان کلاغ از گل حلوا نکوتر است.
قبول (از آنندراج).
، بعضی گویند اقحوان است. (برهان قاطع). اقحوان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نان کلاغ
خبازی ملوکیه پنیرک ورتاج
تصویری از نان کلاغ
تصویر نان کلاغ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پای کلاغ
تصویر پای کلاغ
غازایاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود
کلاغ پا، زغارچه، آطریلال، اطریلال، پاکلاغی، رجل الغراب
فرهنگ فارسی عمید
(یِ کَ)
قازایاغی. اطریلال، قلم چرا. (غیاث اللغات). خطی بغایت زشت. قلم انداز
لغت نامه دهخدا
(نِ گُ)
به معنی کلاج است و آن حلوائی باشد که عربان قطایف گویند. (برهان قاطع). نام حلوائی که به تازی قطایف گویند. (ناظم الاطباء) ، یک قسم نان بسیار نازکی که از نشاسته و تخم مرغ پزند و با شیرۀ شکر خورند. (منتهی الارب) (از برهان قاطع) (از آنندراج). رجوع به گلاج شود
لغت نامه دهخدا
(نِ حَ)
قوتی که به کسب و زراعت به دست آورند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). نانی که از ممر مشروع به دست آید. قوت و معاشی که از طریق کسب حلال و مشروع تحصیل شود، طاعت و عبادت. زهد و تقوی. (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان خلخال واقع در 12 هزارگزی شمال آغ کند. دارای یک صد تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پای کلاغ
تصویر پای کلاغ
خطی بغایت زشت قلم چرا قلم انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان حلال
تصویر نان حلال
روا نان
فرهنگ لغت هوشیار